گاهی که خیلی غمگــــین میشوم گـــــــــــریــه نمیکنم فقط لبــخند کش دار و تلخ به گذر زمــان و مختصات مکان حواله میدهم و بی مهابا پاهایم را تـــــــکان میدهم وخیره به دیــــــــوار سفید همیشگی روبه رویم میشوم وپوست لبـــــــم را میکنم تا خـــــون بیاید ومــــــوهایم را دور انگشتانم حلقه میکنم وکنــــــج اتاق میشود خلوتگاهم !!! گاهی که خیلی غمــــگین میشوم خودم را نــــــــــوازش میکنم در اوج تنهایی و خود را در آغــــــــوش خود رها میکنم دستانم را لــــــمس میکنم تا بدانم که هستم وفــــــــــــــراموش نشده ام نـــــمــرده ام ! کاهی که خیلی غمگــــین میشوم مدتها خود را در آینــــــه مینگرم! امشــــــــــــــب از آن گاهی هاست ... !!!!
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .